۸ تیر ۱۳۹۰

پرتو میثاق


"اول تعليم حضرت بها الله تحری حقيقت است بايد انسان تحری حقيقت كند و از تقاليد دست بكشد"
(خطابات حضرت عبدالبها – جلد ٢: صفحه ۱۴۴ )
حضرت بهاءالله میفرمایند:
"الیوم بر هر نفسی من عند الله فرض شده كه بچشم و گوش و فواد خود در امر او ملاحظه نمايد و تفكركند تا از بدايع مرحمت رحمن و فيوضات حضرت سبحان باشراقات شمس معاني مستنير و فائز شود و علتی كه جميع ناس را از لقاالله محروم نموده و بماسواه مشغول داشته اينست كه بوهم صرف كفايت نموده‌اند و بانچه از امثال خود شنيده قناعت كرده‌اند ، براههای مهلك تقليد مشی نموده‌اند و از مناهج تجريد محروم شده‌اند . امر الهی چون صبح نورانی ظاهر و لائح بوده . اينکه بعضی از ادراک او محتجب مانده‌اند نظر بآنست که گوش و قلب را بآلايش کلمات ناس آلوده‌اند و الّا اگر ناظر باصل ميزان معرفت الهی باشند هرگز از سبيل هدايت محروم نگردند" (آيات الهی – جلد ١: صفحه ۲۴۷ )
دوست عزیزی نسخه ای از یک نامه که در تاریخ 18 فوریه 2008 نوشته شده و ظاهراً بصورت گسترده ای بین بهائیان توزیع گشته است برای بنده ارسال نموده بودند ، اخیراً فرصتی فراهم گشت که محتوای نامه مزبور در پرتو مفاد الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء و سایر الواح ونصوص مورد ارز یابی و سنجش قرار گیرد که نتیجه در این مقاله باستحضار میرسد ، مطالبی که از الواح و نصوص نقل گشته به رنگ آبی متمایز است:
مقدمه:
"قوای خلّاقۀ منبعثه از شريعت حضرت بهآءاللّه که در هويّت حضرت عبدالبهآء حلول نمود و توسعه يافت در اثر تماس و تأثيرات متقابله سندی بوجود آورد که ميتوان آنرا به منزلۀ دستور نظم بديع عالم که در عين حال افتخار اين کور اعظم و نويد آن است تلقّی نمود … بايد همواره به خاطر داشت که منويّات منيعهء حضرت بهآءاللّه به نحوی در روش و حالات حضرت عبدالبهآء نفوذ و سريان يافته و مقاصد آنان به قسمی با يکديگر ممزوج و مرتبط گشته که صرف مبادرت به انتزاع تعاليم جمال قدم از تأسيساتی که مثل اعلای همان تعاليم وضع فرموده بمنزلۀ ردّ يکی از مقدّسترين حقايق اساسيّۀ اين آئين بشمار ميرود.” “اين نظم اداری چون توسعه يابد و اساسش تحکيم گردد قطعاً قوای مکنونه و آنچه را که در هويّت اين سند خطير که مرآت مجلّای نوايای يکی از اعظم طلعات دور حضرت بهآءاللّه است ظاهر و آشکار خواهد نمود و همينکه اجزای مُرکّبه و تأسيسات اصليّه‌اش با کمال اتقان و جدّيّت شروع به فعّاليّت نمود دعوی خود را مبرهن داشته ثابت خواهد کرد که نه تنها قابليّت آنرا داراست که بمنزلۀ هستۀ نظم بديع الهی محسوب گردد بلکه نمونۀ کامل آنست و بايد در ميقات خود عالم انسانی را فرا گيرد .
در اين خصوص بايد متذکّر گرديد که اين نظم اداری اساساً با آنچه انبيای سلف وضع فرموده‌اند متفاوت است زيرا حضرت بهآءاللّه به نفسه اصولش را بيان و تأسيساتش را استوار و مبيّن کلمه‌اش را معيّن فرموده‌اند و به هيئتی که مأمور تکميل و تنفيذ احکام شرعيّه‌اش بوده اختيارات لازم عنايت کرده‌اند و اين جمله خود رمز قوّت امر اللّه و ما به الامتيازش از ساير اديان و ضامن حفظ و وقايتش از انشقاق و تجزّی است .”
” در هيچيک از کتب مقدّسۀ اديان عالم حتّی در آثار حضرت اعلی نميتوان راجع به عهد و ميثاق و تدارک نظم اداری نصوصی يافت که از حيث درجه واعتبار با آنچه در اين مورد در اساس آئين بهائی است قابل قياس باشد . آيا فی المثل در مسيحيّت و يا اسلام که دو نمونۀ بارز از اديان کثير الانتشار معظم عالمند ميتوان چيزی يافت که با کتاب عهدی و يا الواح وصايا قياس گردد و يا معادله نمايد ؟ آيا نصوص انجيل و يا قرآن هيچيک به رؤسا و مجامعی که مُدّعی مقام تبيين و حقّ تفسير مندرجات کتب مقدّس و اداره امور جامعۀ خود بوده‌اند اختيارات کافيه اعطا مينمايد ؟
آيا پطرس قائد مسلّم حواريّون و امير المؤمنين علی پسر عمّ و وصيّ شرعی حضرت رسول دارای شواهد و نصوص صريحی از حضرت مسيح و حضرت محمّد بوده‌اند که مؤيّد بر ولايت ايشان باشد و بتواند منکرين آنان را که چه در زمان حيات و چه درادوار بعد با مخالفت خود سبب انشقاقی که تا امروز باقی است گشته‌اند ملزم به سکوت نمايد ؟”
(شوقی افندی دور بهائی صفحه ٧١)
نیل به اهداف عالیه دیانت بهائی که حضرت بهاءالله وضع ومقرر فرمودند بدون اجرا و اطاعت کامل از مفاد الواح مبارک وصایا “دستور نظم بديع عالم” میسر نمی گردد ، حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
“هو اللّه - دين اللّه فی الحقيقه عبارت از اعمال است عبارت از الفاظ نيست زيرا دين اللّه عبارت از علاج است * دانستن دواء ثمری ندارد بلکه استعمال دواء ثمر دارد * اگر طبيبی جميع ادويه را بداند امّا استعمال نکند چه فائده دارد * تعاليم الهيه عبارت از هندسه و خريطه بنا است اگر هندسه شود و خريطه کشيده گردد و ساخته نشود چه ثمری دارد * تعاليم الهی بايد اجرا گردد بايد عمل شود مجرد خواندن و دانستن ثمری ندارد *”
(خطابات حضرت عبدالبهاء جلد اول صفحه ١٠٥)
بیان این موضوع لازم است که حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایای خود که مکمل ومتمم کتاب مستطاب اقدس میباشد نحوه تشکیل ، چگونگی و ترکیب بیت عدل اعظم رابه دقت و بصراحت تشریح و توصیف فرموده اند لهذا هر جا در بیانات ونصوص مبارکه حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء یا در پیامها و نوشته های اولین ولی امرالله ذکری از بیت عدل عمومی یا اعظم شده است مراد همان بیت عدل کامل و حقیقی است که حضرت عبدالبهاء توصیف فرموده اند نه موسساتی نامشروع که به غلط خود را به این اسم بنامند.
از خوانندگان این سطور درخواست میگردد که این مقاله را بدون حب و بغض و تعصب مطالعه نموده وشخصاً برای اطمینان از درستی به الواح و نصوص مبارکه مراجعه فرمایند و تصور ننمایند که چون عده ای با تدلیس کنترل اکثریت بهائیان را در دست دارند و مکانهای متبرک و مقدس را تصرف نموده اند بر حقند و آنچه میگویند باید با چشم بسته و بدون تحقیق و بررسی پذیرفت ، حضرت شوقی افندی میفرماید:
"هرهیئتی که به نظام الهی وبرحسب تعلیمات واصول وشرایط سماویه که در صحف الهیه مشروحأ مثبوت ومسطور است کاملأ کما ینبغی و یلیق لهذا المقام الرفیع والمرکز المنیع انتخاب و تشکیل نشود آن هیئت از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه علیا محروم "
(توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه ۲۴۰)
حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا بیت عدل حقیقی را چنین توصیف میفرمایند:
“اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و ولیّ امر اللّه رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی تعيين فرمايد . و اگرچنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ .”
هر موسسه ای که بر خلاف بیان مبارک فوق ایجاد گشته یا بشود ولو نام بیت العدل اعظم الهی بر خود نهد قابل اعتنا نبوده ونیست.
شوقی افندی اولین ولی امر بهائی میفرماید:
“اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بی مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبين است و ركن ثانی بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه در اين نظم الهی تفكيك بين احكام شارع امرو مبادی اساسيه‌اش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه، انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگرممتنع و محال
(توقيعات مباركه ١٩٤٥-١٩٥٢: صفحه ۱۲۷)
(توقيعات مباركه خطاب به احبا شرق: صفحه ۳۰۱)
“مقصود از تاكيدات متتابعه شديده در تقويت و نصرت محافل روحانيه آن بود كه اساس امر الله روز بروز وسيعتر و محكمتر گردد و در نظام الهی خللی واردنشود و روابطی متين و جديد در بين شرق و غرب ايجاد گردد و وحدت بهائی محفوظ ماند و در انظار اهل عالم جلوه ای بدیع کند تا بر اساس این محافل بنیان بيوت عدل الهی استوار گردد و بر اين بيوت عدل خصوصی قصر مشيد بيت عدل عمومی در نهايت نظام و ترتيب و كمال و جلال من دون تعويق و تاخيرمرتفع شود”
( توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦: صفحه ۱۹۱)
شایان توجه است که در حال حاضر حتی یک بیت عدل محلی یا یک بیت عدل خصوصی (ملی) نیز وجود ندارد ، حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی آنها را بصورت جنینی بعنوان محافل روحانی محلی و ملی بوجود آوردند.
"محافل روحانی محلی و ملی كه حتی قبل از صعود حضرت عبدالبها در مرحله جنينی خودبه ايفای وظيفه مشغول بودند"
(دور بهائی: صفحه ۷۷ )
”اين محافل روحانيه كه در مستقبل ايام بنام اصلی و دائمی خويش يعنی “بيوت عدل” كه از طرف شارع اين امر اعظم تعيين گرديده خوانده خواهند شد.”
(کتاب قرن بدیع صفحه670)
”حضرت عبدالبها مكررا تاييد فرموده‌اند كه چون وقتش فرا رسد محافل روحانی امروز در اينده به بيوت عدل تبديل خواهند شد”
(نظم جهانی بهائی: صفحه ۱۲ )
بر همین منوال شوقی افندی اولین ولی امر بهائی در تاریخ نهم ژانویه 1951 اولین بیت عدل بین المللی را بصورت جنینی بنام شورای بین المللی بهائی تاسیس فرمودند اما متاسفانه پس از صعود ایشان ایادی سابق که پیروی از روحیه خانم را به پیروی از مفاد الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء و ولی امرالله ترجیح دادند آنرا منحل نمودند. در حال حاضر سومین بیت عدل بین المللی جنینی بنام شورای بین المللی بهائی به ریاست جو بری مارانجلا سومین ولی امر بهائی دایراست .
علت عدم توفیق در تشکیل بیوت عدل در سطوح محلی ، ملی و بین المللی پیمان شکنی ایادی سابق و مداخلات غیر مجاز آنان و کوششی که در جهت تغیر نقشه های الهی بعمل آوردند بوده و متاسفانه این روند بوسیله موسسه نامشروعی که توسط ایادی سابق بوجود آمد و به غلط خود را بیت العدل اعظم مینامد هنوز ادامه دارد . گردانندگان موسسه نامشروع مزبور در حالیکه وا نمود مینمایند که چون عده بهائیان حقیقی خیلی کمتر از تعداد افرادی است که به هر دلیل ظاهراً از گردانندگان آن موسسه بدلی پیروی یا تقلید میکنند لذا آنها قابل اهمیت نیستند و بزودی ازبین میروند (این مطلب را پنجاه سال است که تکرار میکنند) و از سوی دیگر هر روز سایتها و وبلاگهائی جدید بر علیه بهائیان حقیقی (اما با دروغها و تحریفات بیش از پیش) بر پا میدارند ، کمیته مخصوص تشکیل میدهند ، مأمورانی را بعنوان مشاور قاره ای، معاون ومساعد برای تفتیش عقاید میگمارند و بهائیان را به جاسوسی علیه یکدیگر و گزارش موارد مشکوک به این ماموران تشویق مینمایند. (دستور العمل بیت العدل بدلی را در این باره در انتهای قسمت پیوستها ملاحظه فرمائید) آنها از هیچ کوششی برای ضدیت و معاندت با ولایت امرالله و بهائیان حقیقی کوتاهی نمیکنند، از آن جمله در نوامبر سال 2006 محفل ملی آمریکا که تابع موسسه جعلی مزبور است شکایتی بر علیه بهائیان حقیقی (Orthodox Baha’is) به دادگاه ناحیه ای تقدیم کرد تا شاید بتواند آنها را از استفاده از نام بهائی و ابراز حقایق محروم و ممنوع نماید اما نیت پلید آنها با محکومیتشان در دادگاه بموجب رأیی که در تاریخ 23 آپریل 2008 صادر گشت با شکست مواجه شد.
پس از این شکست محفل ملی آمریکا در دادگاه استیناف طرح دعوی نمود اما این بار نیز ادعاهای واهی آن محفل نتوانست قضات را اغفال نماید ونتیجتاً بموجب رأی مورخ 23 نوامبر 2010 دادگاه استیناف مجددأ محکوم گشت.
در تلاشی دیگر محفل ملی آمریکا به رأی دادگاه استیناف اعتراض و تقاضای تجدید محاکمه نمود که دادگاه مزبور با این درخواست در تاریخ 29 دسامبر 2010 مخالفت نمود لهذا آن محفل برای بار سوم با شکست مواجه گشت، قانوناً محفل آمریکا میتوانست ظرف مدت 90 روز به دادگاه عالی ایالات متحده مراجعه نماید اما این کار را نکرد زیرا به شکست خود برای بار چهارم اطمینان داشت. این اقدامات بدون آگاهی بهائیان ایالات متحده بوسیله محفل ملی آن سامان به تبعیت از بیت العدل بدلی صورت گرفته است و مشخص نیست که هزینه گزاف آن چه مقدار و از چه محلی پرداخت شده است. خوانندگان این سطور میتوانند بفراست دریابند که اگر محفل ملی آمریکا در دعوی ناحق خود پیروز گشته بود صرفنظر از عواقب شوم آن چه تبلیغات پر صدائی بر پا میکرد.
اینگونه اعمال نشاندهنده ترس گردانندگان بیت العدل بدلی از حقایقی است که بوسیله بهائیان حقیقی بیان میگردد ، ترس و وحشت از اینکه احباء به عدم مشروعیت آن موسسه پی برند و متوجه به اعمال خلاف آنان گردند . درحقیقت آنها باید از قهر و غضب الهی بترسند چه تحریف و تاویل آیات الهی و نصوص و دشمنی و مخالفت با ولی امرالله گناهی نابخشودنی است.
لازم است بیانات مبارک حضرت بهاءالله در کلمات مکنونه فارسی به گردانندگان بیت العدل بدلی یادآوری شود که میفرمایند:
"ای عاصيان ، بردباری من شما را جری نمود و صبر من شما را بغفلت آورد که در سبيلهای مهلک خطرناک بر مراکب نار نفس بی باک ميرانيد گويا مرا غافل شمرده‌ايد و يا بی خبر انگاشته‌ايد "

" ای پسران وهم ، بدانيد چون صبح نورانی از افق قدس صمدانی بردمد البتّه اسرار و اعمال شيطانی که در ليل ظلمانی معمول شده ظاهر شود و بر عالميان هويدا گردد "

نویسنده نامه مورد بحث (نامه مورخ 18 فوریه 2008) موسسه نامشروعی است که با بیت عدل مذکور در الواح ونصوص جز نام وجه تشابه دیگری ندارد لذا بدلی و کاذب است . نامه بیت العدل بدلی چنین آغاز میشود:
” وصول نامۀ یکی از دوستان آن سامان را که محتوی سؤالاتی راجع به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم است به اطّلاع شما عزیزان می‌رسانیم.”
در نامه بیت العدل بدلی بجز یک مورد مشخص نشده که “سؤالات” چه بوده است ، این موضوع با توجه به ماهیت بیت العدل بدلی امری معمولی است ، “سؤالاتی راجع به ولایت امر الله و بیت العدل اعظم” معمولأ بوسیله افرادی مطرح میشود که با مشاهده سایتهای بهائیان حقیقی (Orthodox Baha’is) ومطالعه مقالات مستند ومستدل آنان وبا جستجو درالواح و نصوص با حقایق آشنا شده اند و پی برده اند که ولایت امرالله که آنهمه در الواح وصایای مبارک حضرت عبدالبهاء به لزوم و تسلسل آن تاکید گشته و شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در توقیعات و پیامهای خود حتی تا آخرین لحظات زندگی خود تداوم و استمرار آن را تا پایان دوران دیانت بهائی گوشزد ساخته و تاکید نموده است است “رکن اول و اعظم” نظم بدیع حضرت بهاءالله است و نمیشود آنرا از این دیانت حذف نمود و اولین ولی امر را متهم ساخت که بر خلاف دستور صریح و اکید حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا که میفرمایند: بايد ولی امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد ازصعودش اختلاف حاصل نگردد .” جا نشین خود را تعین ننموده باشد. معهذا این جویندگان برای اطمینان خاطر و بعضأ بخاطر اصرار بستگان خویش حقایق را بصورت سؤالی به بیت العدل بدلی منعکس مینمایند و آن موسسه کاذب چون از جوابگوئی مستند ومستدل به سؤالها عاجز است به ترتیبی که ملاحظه میفرمائید عمل میکند.
بدیهی است دلیل اینکه سؤالها را افشا نمینمایند اینست که نمیخواهند خوانندگان متوجه حقایقی شوند که معمولاً در متن این پرسشها به چشم میخورد و آگاه گردند که چقدر جوابیه آنها نسبت به سؤالها بی ربط است و آنها تا چه درجه در ارائه پاسخ مستند و مستدل عاجز و ناتوانند. با اینهمه مفاد نامه بیت العدل بدلی به تنهائی نیز برای کسی که مستقلأ وبه دقت الواح مبارک وصایا و کتاب دور بهائی شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی و توقیعات دیگر ایشان را مطالعه نموده باشد نه تنها قانع کننده نیست بلکه خود نشان دهنده بی اعتباری و عدم مشروعیت آن موسسه مجعول است.
بنظر میرسد اراده الهی بر این است که این موسسه بدلی با نوشتن چنین بیانیه ها ئی عدم مشروعیت خود را به ثبوت رسانده ودر معرض قضاوت نسلهای آینده قرار دهد. برای اینکه خوانندگان تصور و آگاهی کاملی از نوشته بیت العدل بدلی داشته باشند تا آنجا که ممکن است عین مطالب آنها نیز با رنگ قرمز مشخص و درج میگردد. اما پیش از آن لازم است به بیانات صریح وروشن شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی توجه شود که میفرمایند:
“اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بی مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبين است و ركن ثانی بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه در اين نظم الهی تفكيك بين احكام شارع امرو مبادی اساسيه‌اش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه، انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگرممتنع و محال
(توقيعات مباركه ١٩٤٥-١٩٥٢: صفحه ۱۲۷- توقيعات مباركه – خطاب به احبا شرق: صفحه ۳۰۱)
همچنین میفرمایند:
"از اين بيانات کاملاً واضح و روشن است که ولی امر مُبيّن آيات اللّه و بيت عدل اعظم واضع احکام غير منصوصه است . تفسير و تبيين ولايت امر در دايره خويش همآن قدر مورد تمکين و انقياد است که قوانين موضوعهء بيت عدل که حقوق و امتيازاتش وضع قوانين و احکام غير منصوصۀ حضرت بهآءاللّه است . هيچيک از اين دو نميتواند به حدود مقدّسۀ ديگری تجاوز نمايد و هرگز نيز تعدّی نخواهد نمود .هيچيک در صدد تزئيف سلطه و اختيارات مخصوصه مسلّمۀ ديگری که از طرف خداوند عنايت گشته است بر نخواهد آمد ."
(دور بهائی: صفحه ۸۲ )
نیز میفرمایند:
"مقام تفسير و تبيين ايات و كلمات حضرت بهاالله و حضرت عبدالبها كه منحصرا به ولی امر الله عنايت شده مستلزم آن نيست كه او را در رتبه و مقام ان هياكل مقدسه قرار دهد . ولی امر ميتواند با احراز حق تبيين به ايفای وظائف و مسئوليات خويش پرداخته در عين حال از حيث رتبه و مقام مادون آن دو نفس بزرگوار و متفاوت با آنان باشد . ولی امر حاضر و ولاة امر در مستقبل ايام بايد با اقوال و اعمال خود كاملا به حقيقت اين اصل مهم ائين نازنين ما شهادت دهند و با روش و سلوك خود حقيقت اين اصل را بر اساس متين استوار سازند و براي نسل‌های آينده آيات باهراتي مصون از اتهامات باشند و من به سهم خود اگر تأمّل در قبول اين حقيقت مسلّم و ترديد در اظهار اين عقيدهء راسخ روا دارم به ثقه و اعتمادی که حضرت عبدالبهآء به اين عبد داشته بيوفائی کرده و غصب مقامی نموده‌ام که فقط به آن حضرت عنايت گشته و اين خود گناهی است غير مغفور .”
(دور بهائی: صفحه ۸۶)
همانطور که در تبینات فوق ملاحظه میفرمایند تبیین و تفسیر در حیطه اختیارات انحصاری "ركن اول و اعظم" یعنی اولیاء امرالله قرار دارد و هیچ شخص یا مقامی (حتی یک بیت عدل حقیقی) حق ندارد به اختیارات مخصوصه ولی امرالله تعدی یا تجاوز نموده و مانند بیت العدل بدلی و کاذب خود را جایگزین یا جانشین آنها قلمداد نماید.
موسسه نامشروع در یکی دو مورد قسمتهائی را از نصوص جدا نموده و من دون استحقاق و بدون تشابه بخود نسبت داده است لذا یاد آوری مجدد این موضوع را لازم میدانم که حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایای خود نحوه تشکیل، چگونگی و ترکیب بیت عدل عمومی رابه دقت و بصراحت تشریح و توصیف فرموده اند لهذا هر جا در بیانات ونصوص مبارک ایشان یا در پیامها و نوشته های اولین ولی امرالله ذکری از بیت عدل عمومی یا اعظم شده است مراد همان بیت عدل کامل و حقیقی است که حضرت عبدالبهاء توصیف فرموده اند.
بر رسی و سنجش:
بیت العدل بدلی نوشته است:
” این جمع به ثبوت و رسوخ کامل احبّای ممتحن ایران بر عهد و میثاق الهی، که از جمله خصایص برازندۀ آن بندگان آستان جمال ابهی است، و آشنایی آن عزیزان با اصل وصایت در این دور مقدّس مطمئن می‌باشد”
ترکیب اختراعی “اصل وصایت” در هیچیک از آثار حضرت بهاء الله ، حضرت عبدالبهاء و اولین ولی امر دیانت بهائی دیده نمیشود وصایت از نظر لغوی بمعنای اندرز، سفارش و وصیت میباشد اگر بتوان از کلمه وصایت در دیانت بهائی بعنوان یک اصل یاد نمود به نوشتن وصیتنامه و تقسیم میراث راجع خواهد بود ، حضرت بهاءالله در کتاب اقدس دستور میفرمایند:
"قد فرض لکلّ نفس کتاب الوصيّة"
حضرت عبدلبهاء میفرمایند:
“امّا مسئله ميراث اين تقسيم در صورتيست که شخص متوفّی وصيّتی ننمايد آن وقت اين تقسيم جاری گردد ولی هرنفسی مکلّف بر وصيّت است بلکه فرض و واجب است و صريح نصوص الهيّه است که در حالت صحّت خويش بايد حکماً وصيّت نمايد و بحسب ميل خودش هر نوعی که بخواهد وصيّت کند و آن وصيّتنامه را مختوم بدارد و بعد از وفاتش باز شود و بموجب آن عمل گردد. “
(مکاتیب جلد سوم صفحه ٣٧٢)
کلمه وصایت بوسیله بخشی ازپیروان فرقان بمعنی دیگری بکاررفته است حضرت بهاءالله میفرمایند:
“قسم بسلطان اعظم که اگر نفسی در کلمات معرضين ببصر حديد ملاحظه نمايد شأن و رتبه و مقام اين انفس وهميه را ادراک مينمايد و اليوم رؤسای بيان بهمان ادلّه که پست‌ترين اهل فرقان بر حقيقت خود استدلال مينمودند بهمان دلائل استدلال نموده و مينمايند من حيث لا يشعرون مثلا حکم وصايت را که ظهور قبلم بالمرّه از کتاب محو نموده چنانچه جميع مطلعند که جز حروفات و مرايا در بيان از قلم رحمن نازل نشده و مرايا را هم محدود نفرموده‌اند چنانچه در دعوات ميفرمايند الهی در کلّ حين بفرست مرايای ممتنعه و بلوريات صافيه…”
(مائده آسمانی – جلد ٧: صفحه ۴۰ )
همچنین میفرمایند:
“ای طبيب ناس را اوهام از ربّ انام منع نموده مشاهده در اهل فرقان نما که بکلمات مزخرفه موهومه از سلطان کلمه محروم گشته‌اند. دو مطلب مابين آن قوم محقّق و ثابت بوده بشأنيکه ايّام و ليالی بذکر آن دو مشغول بودند يکی ذکر قائم و يکی ذکر وصايت درباره قائم مشاهده نمودی که آنچه در دست آن قوم بود وهم صرف بوده. حال اهل فرقان را بگذار و بعضی اهل بيان را مشاهده کن که مجدّداً باوهامات قبليّه تمسّک جسته و متشبّثند چنآنچه خبيث اصفهانی هر نفسی را که ديده ذکر وصايت نموده که شايد نظر باوهامات قبل ناس را از شاطی عدل محروم نمايد و حال آنکه خود آن خبيث ميداند که ذکر وصايت ابداً در بيان نبوده و نيست. “
(اقتدارات و چند لوح دیگر صفحه ٣١٩)
با ادامه مطالعه نامه بیت العدل بدلی مشاهده خواهند نمود که چرا آنها چون “خبیث اصفهانی” برای توجیه تحریفات خود ترکیب “اصل وصایت” را ابداع و بکار گرفته اند.
برای مطالعه متن کامل از پرتو میثاق باز دید نمائید. http://partomissagh.wordpress.com /

هیچ نظری موجود نیست: